دیروز قلب من مرد
ومردم را زخود آسوده ساخت
عهد وپیمانی بود از حیات من
از روزگار جوانی
از شکوه وزاری
عشق همچون شتاره ای در آشمان
که نورش را در روز نتوانی دید
وزیبایی آن نیز سایه ای ناپایدار
عهد وپیمان عشق مانند خوابی است
که عقل سلیم در هوشیاری
از بین رفتنی است
----
جبران خلیل جبران
امروز داداشم از یه تصادف وحشتناک جون سالم به در برد.خدامثل همیشه هوای مارو داشت واون فقط چندتا زخم کوچک برداشت به قول بچه ها خورد پاچشممون